دانلود رمان ساعت به وقت من از عاطفه جمالی رایگان pdf بدون سانسور
دانلود رمان ساعت به وقت من از عاطفه جمالی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
کارن محتشم پسری که با غرورش سردیش همه رو به طرف خودش میکشه!! ولی…. دختری مو قرمزی که از قضا دختر عموش هم هست و از ۱۰ سالگی زن کارن محسوب میشه کارن رو به خودش جذب میکنه که در این هنگام…
خلاصه رمان ساعت به وقت من
کارن برای من توفیق اجباری بود و روزی که به ایران برگشت برای من روز عزا بود و برای اینکه منو با خودشون به فرودگاه نبرن توی انباری خونه قایم شده بودم در حالی که از ترس موش و سوسک داشتم سکته می کردم، آخر هم موفق به پیدا کردنم نشدن و بابا با کلی داد و فریاد و تهدید با دخترا رفتن استقبال شازده! و کارن هم که دیده بود من همراهشون نیستم مستقیم از فرودگاه به جای خونه آقاجون اومد خونه ما و منم از همه جا بی خبر تا کمر توی یخچال بودم و داشتم کیکی که گلنوش پخته بود رو دو لپی و با دست می خوردم و بی توجه به باز شدن در خونه
و سر و صدای بابا و دخترا و دومادمون اشکان « شوهر گلنوش، البته دوماد سرخونه! » با صورت و دستای خامه ای و شلوارک گشاد گل گلی و جوراب بلند زنبوری زرد و مشکی و یه هودی بنفش در حالی که روش خامه کیک مالیده بود و موهای قرمزمم که از دو طرف عین آن شرلی بافته بودم از تو یخچال بیرون اومدم و با دهان گفتم: عه چه زود برگشتین خدارو شکر شازدتون نیومد؟ اما با دیدن کارن با اون تیپ بی نقض و اتو کشیده و دست گل توی دستش و تعجب توی چشماش که تا پای منو ورنداز می کرد چشمام از کاسه زد بیرون و بماند که
گلنوش زد توی صورتش و گلناز لبشو گزید و اشکان دستشو کشید روی لبش تا نخنده به در و دیوار نگاه می کرد و بابا که چشم هاش به حدی گرد شده بود و قیافش طوری بود که هر آن امکان می دادم سکته کنه و اما در آخر گندم بیشعور که زد زیر خنده! کیکی که تو نصف لپم مونده بود رو بدون اینکه بجوم با صدای بلندی قورت دادم و با فکر اینکه الان کارن پشیمون شده با دیدن من میره و پشت سرشم نگاه نمیکنه با نیش باز به سمتش رفتم و گفتم: عه پسرعمو اومدی؟ چقد من منتظرت بودم خدا میدونه این قوم الظالمین منو جا گذاشتن نیاوردن استقبالت!