دانلود رمان درد من گفتنی نبود از سمیه بیرونی

دانلود رمان درد من گفتنی نبود از سمیه بیرونی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان درد من گفتنی نبود از سمیه بیرونی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

می دونی اولین باری که دیدمت از چیت خوشم اومد؟ قلبم لرزید ولی تند از روی صندلی برخاستم و سمت داخلی اورژانس رفتم. من با مادر و شوهرم فرق داشتم. من جا پای آن دو نمی گذاشتم! افسانه؟ افسانه کجا میری؟! وایسا! ایستادم و دست به سمت پرده ی آبی رنگی که مادر پشت آن خوابیده بود بردم که ناگهان بازویم از پشت کشیده شد و صورت متعجب و عصبی نوید مقابلم قرار گرفت. چته؟! چرا فرار می کنی؟!

خلاصه رمان درد من گفتنی نبود

خودکار را محکم روی دفتر پرت کرد و نگاهش را بالا آورد. نگاهی کلی به ساختمان انداخت و خیره به چشم هایم گفت: کسی رو اینجا می بینی من به جای تو بفرستم؟! همه رفتن سر کار به جز تو! و من! با صدای مریم چرخیدم و به او که با دهان پر تکیه به چهار چوب آشپزخانه ایستاده بود لبخند زدم. ساعت از دو گذشته بود و خیلی عجیب بود مادر هنوز هیچ تماسی نگرفته بود! زنگ در را فشردم که با شنیدن کیه آراد نفس راحتی کشیدم و با لبخند گفتم: منم مامانی، در و باز کن.

در باز شد و من پا به حیاط گذاشتم که ای کاش نمی گذاشتم چون در خیالم فکر می کردم همه چیز تمام شده ولی در واقعیت هیچ چیز عوض نشده بود و همه همان بودند که بودند! مادر با دیدن من از حلق جوان کت و شلوار پوش بیرون آمد و اخمی وحشتناک کرد. مرد با تک سرفه ای مصلحتی لبخندی به صورتم زد و سلام کرد که با اخمی به وحشتناکی اخم مادر چشم از او گرفتم و با گام هایی بلند وارد ساختمان شدم. به ظرف پر از آلبالو گیلاس و ظرف های یکبار مصرف غذا نگاهی انداختم.

و آراد را بلند صدا زدم که در اتاق باز شد و سمانه بیرون آمد! بلند خندیدم و سمتش پرواز کردم. کی اومدی؟ با لبخند به عقب هلم داد و خودش را از آغوشم نجات داد. دیروز. پس چرا مامان صبح چیزی نگفت؟ نگاهی به حیاط انداخت و سمت مبل سبز رنگ وسط هال رفت. چون بود و نبودمون مثل همیشه براش مهم نیست. سر چرخاندم و به مردی که رو به روی مادر ایستاده بود اما تمام حواسش پی من بود نگاهی انداختم و سمت سمانه رفتم.

دانلود رمان درد من گفتنی نبود از سمیه بیرونی رایگان pdf بدون سانسور