دانلود رمان خیانت تا عشق از خیانت تا عشق سیاوش_۶۸

دانلود رمان خیانت تا عشق از خیانت تا عشق سیاوش_۶۸ pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان از خیانت تا عشق از سیاوش_۶۸ با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

توی افکار خودم غرق شدم… نتایجی که از این افکار گرفته بودم… من مدت هاست که فهمیدم جنس لطیف زن خائنه… چه دختر چه زن همه خائنن… دختر به پدر و مادرش خیانت می کنه و یک زن در کمال بی رحمی به شوهر و شاید بچه ای که داشته باشن… و من فهمیدم که حتی دختران پاک هم خائنن… اونها توی ذهنشون خیانت می کنن… شاید درد خیانتشون کمتر باشه… اما اونا هم خانئن… یا زن هایی که توی کنار شوهرشون با مرد دیگه ای هستن… وقتی دست نوازش شوهرشون تداعی دستان مرد دیگه ای باشه… من خیلی وقته که فهمیدم زن ها فقط یه وسیله ان برای… تقصیره من نیست… تقصیره خودشونه…

خلاصه رمان از خیانت تا عشق

روی جدول های کنار خیابون نشستم. سیگار اول رو روشن کردم. نگاش کردم. می سوخت. مثل من که داشتم می سوختم. دود می کرد. اما من بدون دود می سوختم. نمی دونستم طعمش باید چجور باشه. کسی که تا حالا سیگار نکشیده باشه، باید هم ندونه باید چجوری سیگار دود کنه! سیگار رو بین لبام گذاشتم. بدون این که دودی هوا کنم یا دودی استنشاق کنم. می سوخت و من خیره بودم به شعله قرمز کوچکی که با سوختنش حس می کردم دارم آروم می شم. یه آرامش کاذب که نکشیدن سیگار داشت به من می‌ داد. یه آرامش تلقینی. مثل عشق. مثل عشق فقط یه تلقینه. عشق وجود نداره. یه سرابه.

از درد بی دردیه که فکر می کنیم عاشقیم! عشق چه رنگیه؟ اصلا وجود داره!؟ پوزخندی زدم. اون می گفت عاشقه! سیگار اول بدون پک های من سوخت. سیگار دوم، این بار جاش نه بین لب هام بلکه بین دو انگشتم بود. سیگار سوم، چهارم. دیدن سوختن سیگار هم دیگه مزه ای نداشت! فکر کن، فرض کن، فرض کن نادیاست که داره جلو چشمت می سوزه. سیگار بعدی. بعدی و بالاخره آخرین سیگار. نگاهی به پاکت خالی و آخرین سیگار کردم. پاکت رو مچاله کردم و پرت کردم گوشه پیاده رو. یاد امیر افتادم. الان اگه این جا بود می گفت، دندونپزشک مملکت رو باش! هنوز یاد نگرفته شهر ما خانه ما. بعد می زد

رو شونم و میگفت این جا سطل آشغال نیستا! اینو از دوم ابتدایی یادت دادنا! پوزخندی زدم به همه ی این افکار. سیگار آخر. آخرین بی همه چیز روی زمین. کاش می شد بی همه چیزها را دار زد. یا که از احساسمان پاک کرد. سیگار آخر رو هم روشن کردم. توی دلم گفتم، خدا، اگه نمی تونی جلوی بد شدن زن ها رو بگیری حداقل به مرد غیرت نده. اگه تو هم نمی تونی جلوی مکر زن ها کاری بکنی حداقلش ما رو هم کور کن، تا نبینیم. کر کن، تا صدای خنده هاشون رو نشنونیم. لال کن، تا عاشقتم رو به زبون نیاریم. سیگار سوخت، تموم شد و من تازه فهمیدم چی گفتم! «اگه تو نمی تونی جلوی مکر زن ها کاری بکنی» استغفرا…

دانلود رمان خیانت تا عشق از خیانت تا عشق سیاوش_۶۸ pdf رایگان بدون سانسور